.

۴ مطلب در اسفند ۱۳۹۲ ثبت شده است

در نگاه اول همه شان یک شکل اند ظاهرشان را نمی گویم یک شکل اند از این لحاظ که با صدای اذان پشت سر یک نفر نماز می خوانند و همگی با فریاد الله اکبر پشت سر یک نفر می جنگند و به وقت حج و حج الوداع برای شنیدن حرف های یک نفر می ایستند و همه و همه با او عهدی می بندند(یسقی بماء واحد-زمر/4)

اینجاست که تفاوت ها آشکار می شود و بعضی به بعضی برتری داده می شوند (نفضل بعضها علی بعض- زمر/4)  ماندن بر سر عهد (الذین یوفون بعهد الله و لا ینقضون المیثاق-زمر/20) و یا شکستن آن (و الذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه و یقطعون ما امرالله به ان یوصل و یفسدون فی الارض-زمر/25)

پایبندان به عهدند که به بهشت راه می یابند و خانه وحی مگر نه این است که خانه ی علی(ع) و فاطمه(س) بهشت زمین است و میشنوند صدای منادی را که "سلام علیکم بما صبرتم و نعم عقبی الدار"(زمر/24) و قلبشان مطمئن است از ذکر خدا که "الا بذکر الله تطمئن القلوب"(زمر/28)

اما این شکستگان عهدند که به خانه راهی ندارند و در جهنم آتشی که خود بر در خانه افروخته اند خواهند سوخت که (اولئک لهم لعنه الله و لهم سو الدار-زمر/25)

اگر این برای تو عجیب است عجیب تر آن است که(و ان تعجبک فعجب-زمر/5) بدانی کسانی که خود پذیرش ولایت علی (ع)و اکرام و احترام اهل بیت رسول الله (ص) را عهد کرده بودند تا به سعادت دنیا و آخرت برسند خود به قصد اجبار علی(ع) را برای پذیرش ولایت دیگری او را کشان کشان به سوی مسجد می برند و حرمت اهل بیت رسول الله (ص) را پشت در می شکنند و فقط خدا می داند که در ارحام چه می گذرد و قدر "محسن" چیست.(الله یعلم ما تحمل کل انثی و ما تغیض الارحام و ما تزداد و کل شی ء عنده بمقدار-زمر/8) و (ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم-زمر/11)

این قانون هستی است هر کس را خدا گمراه کند هیچ کس نمی تواند او را هدایت کند (و من یضلل الله فما له من هاد-زمر/33) و شیطان زنجیر ضلالت او را به دست خواهد گرفت(و اولئک الاغلال  فی اعناقهم-زمر/5)


نویسنده:برادر حامد اقشایی

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۲ ، ۱۸:۴۸
گردان شهید نواب

بسم الله الرحمن الرحیم

 

این است آیات کتابی روشنگر ؛ آیاتی برای نشان دادن برادرانی که از "نحن عصبه" به جایی می رسند که به کرنش آمده و پا روی تعصب خود گذاشته و "ایها العزیز "خطاب می کنند همانی را که پیش از این نمی دیدند.

یوسف (ع) برادرانی داشت که به واسطه تعصب و جمع بودن خود او را نمی خواستند و حتی نمی دیدند و برای اینکه یعقوب نبی اورا به خوبی میدید پدر خود (ولی زمان) را به گمراهی و فساد روش متهم کردند . آنان پدر را گمراه دیده ولی همین موجب گمراهی خود شد ، آنان برادر را ذلیل دیده و همین موجب ذلت خود آنان شد ، آنان تلاش به از بین بردن رابطه پدر و یوسف کردند و رابطه خود و پدر را نابود دیدند .

و خدا از همان جایی که برای گمراهی و ذلت ولی زمان نقشه می بری تو را ذلیل و گمراه می کند .

بردران یوسف با ادعای خیر خواهی ( انا لناصحون) ، محافظت (انا لحافظون) و ادعای نحن عصبه با ولی زمان خود برخورد کردند و به خیال خود یوسف (ع) را به چاه انداختند تا او را ذلیل کنند و نمی دانستند که چاه برای او شروع عزت یافتن است .

و این را بدانیم که برادران یوسف ، پسران پیغمبر خدا بودند و اعتقاد به پیغمبری ولی خدا داشتند و به همین خاطر بود که محبت یعقوب نبی (ع) به یوسف (ع) را تحمل نمی کردند این را به این خاطر بدانیم که خود را از گمراهی دور نبینیم که نه انسانهای عادی بلکه پسران پیغمبر به چنین حسادتی گرفتار شدند .

و گذشت تا یوسف(ع) عزیز ، و بردران همچنان نه تنها از نگاه پدر بلکه از نگاه تاریخ هم ذلیل ماندند و این ذلت آنها را به جایی کشاند که به کاخ عزیز مصر پناهنده شدند

 ولی همچنان بر غرور و تعصب خود پا می فشارند که برادر تنی یوسف را دزد برادر دزد خطاب می کنند ولی همچنان یوسف نه فقط برای پدر و برادر بلکه برای مصر عزیز است .

و خوشا به حال بنده ای که ولی زمانش تدبیر کند تا او را بیشتر کنار خود نگاه دارد .

حالا درک قابل اعتماد نبودن و خسران دیدن آنها را به لحنی آرام و خاضع در برابر ولی خود دعوت می کند .

و اکنون این می شود زبان خسران دیده های نبی زاده است :

یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَآ إِنَّ اللّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ

و وقتی ولی زمان از عمل آنها نسبت به برادر سوال می کند آنها حال او را شبیه عزیز کرده ای میبینند که خصوصیات برادر خود را دارد و کرنش می کنند لَأَنتَ یُوسُفُ

خسران و ذلت ادعای نحن عصبه را به وَإِن کُنَّا لَخَاطِئِینَ می رساند .

حالا همان کسی را که حتی لایق دیدن نمی دانستند أَیُّهَا الْعَزِیزُ خطاب می کنند و چه زیبا نبی خدا برای آنان طلب آمرزش می کند .

ای ولی ما یا حجت الله  تو عزیزی و ما خسران دیده ؛ به حق خون خدا حسین (ع) ، طلب مغفرت کن برای ما ، دعا کن شیعه حقیقی باشیم و مقرب به درگاه دوست.

اللهم عجل لولیک الفرج


نویسنده:رسول خداداد بیگی

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۲ ، ۱۰:۵۲
گردان شهید نواب

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۲ ، ۰۰:۲۴
گردان شهید نواب

بسم الله الرحمن الرحیم

فضایی را درنظر بگیر ، تمامی افراد از بهترین هایند ... بهترین مخلوقات ! بهترین هایی که البته هنوز یک ایراد کوچک دارند ، و آن این است که به بلوغ کافی نرسیده اند ... تعجب نکن ! مگر ندیده ای آدم خوبی را که در رفتارش پختگی دیده نشود ...؟

اینجور مواقع ، اولین خطایی که رخ می دهد ، عبور از مرزها و خط قرمز هاست . چرا ؟ خوب جوابش خیلی واضح است ...

فرض کن می خواهی گم شده ای را بیابی ، نشانه ای به تو داده اند ولی تو چشمانت را بسته ای و اتفاقاً ؛ خیلی هم پیگیر هستی تا گم شده ات را بیابی ولی ... تا وقتی چشمانت بسته باشد ، مقصدت بیراهه می شود و اگر با چشم بسته به دنبال گمشده ات بروی ، حاصلی جز گمراهی نخواهی داشت ...

برگردیم به همان فضای اول ... بهترین مخلوقات!

گزاره ها را  کنار هم بگذاریم و فرضمان را تکمیل کنیم ...

جمعی از بهترین مخلوقات ، که به دنبال گمشده ی خویش می گردند و بسیار هم تلاش می کنند و در این تلاش نیز بهترین اند ، تو ، نشانه ی گمشده ی آنها را به آنها می دهی و آنها را به " دیدن و گمراه نشدن "توصیه می کنی ... ولی آنها چشمانشان را بسته اند و تلاششان را بیشتر؛

و البته که از روی خامی شان ، نمی دانند که در این فضا ، هرچه بیشتر تلاش کنند ، بیشتر گم می شوند و خطرها را راحت تر عبور می کنند و خط قرمز ها را آسان تر می شکنند .... هرچه در این فضا(فضای ندیدن نشانه ها) بیشتر تلاش کنند ، به شکستن مرزها و تجربه ی خطاها خو می گیرند و این امور ناصواب ، کم کم برایشان تبدیل به یک عادت و امر روزمره می شود .... دریغ از آنکه اگر لحظه ای چشمانشان را باز کنند و نشانه ها را بنگرند ، خطاها را کنار خواهند گذاشت و از بیراهه روی خواهند گرداند ....

این فرض آنجایی جالب تر می شود که تلاش تو برای باز کردن چشمان این جماعت ، با مخالفت شدید آنها مواجه می شود و در نهایت تعجب ، آن ها نیز تو را به کور چشمی دعوت می کنند و تمام نشانه هایت را باطل! و دعوت تورا یک امر ناصواب می دانند !! و این یعنی جامعه ای کاملا مخالف با جامعه ی معمولی و ایده آل!

این صحنه را تصور کن! خنده ات می گیرد !!

دو دستی تلاش می کنی تا چشمانشان را باز کنی تا شاید برای لحظه ای نگاهی به نشانه ها بیندازند ولی ...

فرض را به واقعیت تبدیل می کنیم  ، اینکه اگر در رفتار هایمان حد معینی از قوانین را رعایت نکنیم و چشمانمان را نیز به روی نشانه های اطرافمان ببندیم ، به یک زیاده روی در امور می رسیم که این زیاده روی ، خواه ناخواه ما را به سمت بیراهه می کشاند و مارا از خط قرمز ها می گذراند ...

داستان قوم حضرت لوط ( فقط با نگاه به سوره ی هود ) درست از همین جا آغاز می شود . جایی که ابلیس تصمیم می گیرد تا محبت ها و خوبی های این قوم را به انحراف بکشد و این درست نقطه ی عطف ماجراست . . .

- - - - - - - -

سوره هود ، سوره ای مکی است . محوریت در سوره های مکی ، ابلاغ پیامبر اکرم درباره مردم و تبلیغ ایشان است . چنین امری صفت خاصی را برای انذاری بودن سوره ها می افزاید .

" الر ، کتاب احکمت آیاته ثم فصلت من لدن حکیم خبیر "

نگاه اولیه به سوره ، با توجه به مکی بودن آن ، ذهن مارا ناخود آگاه به سمت زوج قرآنی " تبلیغ-انذار" برای راه اندازی یک حکومت می برد . اینکه باید آمادگی لازم ایجاد شود تا روح انسان ها ، پذیرای یک حکومت الهی باشند  . حکومتی بر مبنای قوانین توحیدی که حاصل"تبلیغ-انذار" رسولانش است...

صحبت از کتابی است که آیاتش به دست حاکمی حکیم استحکام یافته و هر آیه ای دقیقاًدر سر جای خودش قرار دارد ...

" الا تعبدوا الا الله إننی لکم منه نذیر و بشیر * و أن استغفروا ربکم ثم توبوا الیه یمتعکم متاعاً حسناً الی اجل مسمًی و یؤت کل ذی فضل فضله و إن تولوا فإنی اخاف علیکم عذاب یومٍ کبیر "

کتابی که "  الا تعبدوا ، أن استغفروا ، ثم توبوا " گزاره هایش باشد...

کتابی که نیاز به یک "بشارت دهنده(تبلیغ کننده)-انذار کننده " دارد تا آیاتش را تفصیل کند ... و این کار رسول است ... رسولی که در این سوره وظیفه دارد تا در مقابل اشتباهات و خطاها ، انذار کند تا مبادا عذاب الهی نازل شود ...

این سوره رسولان مختلف و اقوام مختلفی دارد . حضرت نوح ( قوم نوح ) ، حضرت هود ( قوم عاد ) ، حضرت صالح ( قوم ثمود ) ، حضرت لوط ( قوم لوط ) و حضرت شعیب ( قوم مدین ) .

هرکدام از این بزرگان ، شرایط خاص خودشان را دارند . تلاش های آن ها برای "تبلیغ و انذار" و تغییر رفتار های اشتباه و مخالفت اقوام آنها که منجر به عذاب های الهی می شود .

اما نکته ی قابل توجهی که در سرگذشت همه ی این اقوام وجود دارد ، عدم دقت و تمرکز بر روی " آیات (نشانه ها) " است . که این ندیدن آیات ، سرنوشت هرکدام از این اقوام را به عذاب منجر کرده است .

فضای کلی سوره ، نشان دادن رسولانی است که برای تبلیغ ، به بدترین نقطه ی تبلیغی می روند . یعنی کار در بدترین شرایط محیطی! و در این میان گویا ، حضرت هود از همه مظلوم تر بوده ، چون ابزار عمل برای انذار مردمش نداشته .... و شاید همین باشد ، دلیل نامگذاری این سوره به نام حضرت هود . . .


نویسنده:مصطفی ابراهیمی

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۲ ، ۱۲:۱۲
گردان شهید نواب