.

((بسم الله الرحمن الرحیم))


متنی برای درس سوره شعراء


گویی که میخواهی زبان باز کنی !

و چه زبان هایی که صراط ضالین اند و ساحر دل ها...

و چه ساحر تر زبانی که گوش را کَر و زبان را لال می سازد و آنقدر کَر و بیمار که با این آیات روشنگر هیچ ذکر تازه ای نمی یابد .

و شرم دارم که بگویم زبانم لال است و امام عصر(عج) بَاخِعٌ نَّفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ است !

انگار که اصلاً انتظار نمی رود با زبان لال ما سینه ی مولایمان تنگ نشود و در پس غیبت نماند.

چگونه این بی غیرتی را به دل خود راه داده ایم و منتظر مولای خود هستیم که لال بودن زبان ما را باز کند و ما را از غفلت های روز مره خود بیدار سازد؟

هر چند زبانی که صحبت می کند ،نماز می خواند، آیه می خواند ولی تن فرعونی را نمی لرزاند ، مولایی را یاری نمیکند و خیلی برایم سخت است که بفهمم قرآن رسالتی برای ما دارد که موسی برای هارون خواسته است و اگر قرآن رسالتی برای ما باشد ، بس تعلل داشته ایم و شانه خالی کرده ایم...

و چه پر شتاب آیه های نعمتمان می گذرد و موعد به پایان می رسد.

 

نویسنده:محمد رضا شایسته فرد

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۰۲
گردان شهید نواب

ترسیم کننده:مجید احسنی

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۱:۳۰
گردان شهید نواب

ای خدا بنده ای بی پناهم/عبد حیران و گم کرده راهم
برنخیزد ز دل غیر آهم/من اسیری به چنگ گناهم

میکنم زمزمه قول حق را/قل اعوذ برب الفلق را

آنکه جنگ خدا پیشه کرده/در خلائق همه ریشه کرده
در خیال بشر بیشه کرده/بهر دین من اندیشه کرده

میکنم زمزمه قول حق را/قل اعوذ برب الفلق را

آن دمی را که شب رو نماید/یا که ظلمت ز هر سو بر آید
جای هشیاری ام غفلت آید/فتنه عقل و دلم را رباید

میکنم زمزمه قول حق را/قل اعوذ برب الفلق را

یارب از شر سحر زمانه/از خطر های جادوگرانه
هر دم آید به سویم نشانه/جز تو نبود مرا پشتوانه

میکنم زمزمه قول حق را/قل اعوذ برب الفلق را

بارالها بده اذن یادت/تا کنم صبح و شامت عبادت
الامان الامان از حسادت/از کسی که به آن کرده عادت

میکنم زمزمه قول حق را/قل اعوذ برب الفلق را

 

شاعر:حسین رشیدی

۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۲:۵۷
گردان شهید نواب

بسم الله

آتش نا شکری ...

متنی برای درس جامع سوره های الر

و خدا آنقدر کریم است که ببخشد به تو آن چیزی را که اگر به خودت باشد سال های سال هم که بگذرد نه به دستش خواهی آورد و نه حتی برای به دست آوردنش دست به تلاشی خواهی زد ...

و این جریان قرآنی است که به من بخشیده و ابزاری را در اختیار من نهاده تا از جهل عمیق خود تبدیل به اولوالالبابم نماید !

و من باید باور کنم که نعمتی که می آید به همراهش آزمونی هم خواهد آورد تا بسنجد  من به اندازه لازم برای استفاده از آن نعمت  رشد خواهم کرد یا نه !

و می دانی رشد من در کجاست ؟

رشد من در نگاه من است به هر صحنه ای  و یکی از این صحنه ها همین درسی است که شاید اگر نبود حتی ذهنیتی هم برای این امر نبود !

نعمت یعنی همین که خداوند صدها ساعت کار را برای استفاده تو بدون هیچ دغدغه ای قرار می دهد ! و تو می توانی صدها ساعت را در ده ها ساعت درک نمایی و از آن استفاده نمایی !

اما همه چیز به مواجهه تو با این صحنه و میزان نیازت برای برداشت از آن صحنه بر خواهد گشت که چگونه موضوعی به تو عرضه شد و آن را پس زدی و یا بی تفاوت از کنارش گذشتی !

و مبدا نابینایی ات را به گردن حضرت دوست بیاندازی و و آتش جهنم را عقوبت او بدانی که رد کردن بزرگترین نشانه الهی لایق نابودی و زوال مطلق است ناشکری از او عمیق ترین خود نشناسی ها !

و هرچه هست آتش ناشکری تو و مقابله ات با راه خداست ...

و اگر پشت کنی به نعمتی که ارزانیت داشته اند روزی آن را از تو خواهند گرفت و تو حیران و سرگردان به سیر بی هدف ادامه خواهی داد ...

خدایا رحم کن


نویسنده:عباس رفیع ها

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۴۹
گردان شهید نواب

((بسمه تعالی))

به اِذن اوست که با همه چیز،آب ودرخت وآسمان وخاکوباران و دیگر انسان ها پیوند خورده ای تا بین تو وربِّ العالمین آن العَزیزِالحمید چیزی باقی نماند دیگر آسمان نیزنظاره می کند و هیچمرز وحجابی فی ما بین عالم خلق وامن باقی نمانده است اللهِ الِّذی لَه وما فِی السِّماواتِ وما فِی الارضِ بدین سبب غروب نزدیک می شود و انتظاری خوش دل بی تاب تو را ذر خود می فشارلتُخرِجَ النّاسَ مِنَ الظِّلُماتِ اِلیَ النّور و وَیلٌ الکافِرین وای بر همان محو تَمدُنانی که حقیقت را مبهوت کجی خود می دانند اولءک فی فملالٍ بَعید و از همین غفلت است که در متن عظیم ترین تغییر است تاریخ جهان ودر میان سرد مداران این تحول زندگی هرگز نمی یابند در کجا ودر چه زمانی زیسته اند.وَمآ ارسَلنا مِن رَسولٍ اِلاّ بلسانِ قَومِه ی لِیُّتّبینَ لَهُم حال دریافت کن که چگونه معرفت امام زمان شرط خروج از جاهلیت است،ببین ه عصر جاهلیت ثانی چگونه در هم فرو می ریزد فَیُضِلُّ اللهُ مَن یشآءَ و ببین چه کسانی راه تاریخ را بسوی نور می گشایند وَیَهدی مَن یشآ و هو العَزیزُ الحکیم این ما همه جز نعمت الله نیست پس لِقَومِهِ اذکرُوا نعمَة اللهِ بیا و بعثت دیگر بار انسان را تماشا  کن خداوند بار دیگر توبه انسان را پذیرفته و اورا برای خویش برگزیده است یَدعوکُم لِیَغفِرَلَکُم من ذُنوبِکُم و دیگر اینگونه هیچ راهی در حضور عقل جز آن که بابش با تفکر گشوده شود وَعَلَی اللهِ فَلیَتَوکَّلِ المُتَوَکِلّون حال در معرکه قلوب مجاهدان راه خدا صبر حکومت دارد زیر دشمن در برابر ایمان جنود خدا متکی به هر ریسمانی می شود ولی نمی داند که مومنون گویند:وَ لَنَصِبرَنَّ عَلیا مآء اذیتُمونا مجاهدان راه خدا و علم داران آن تحویل عظیم انسان امروز را از بنیان تغییر می دهد تاریخ آینده بشر را می سازد و آینده بشر آینده الهی است و همه چیز حکایت از این نوید خوش دارد و این برای انسان که معترف به فقرخود دربرابر غنای خالق است جز پیروزی نیست و مگر خلوف معشیت الهی چراغ آینده نیست ولَنُسِکنَنَکُمُ الاَرضَ مِن بعَدِ هِم ذالِکَ لِمَن خافَ مَقامی وَخافَ وَعید،وَاستَفتَحوا وَخابَ کُلُّ جَبّارٍ عَنید

وهرچه هست بازهم برای توست و مطمعن باش شیطان شکست خواهد خورد که مثل جنود ابلیس مثل خاکسترو طوفان است مَثَلُ الذّین کفروابِرَبهِّمِ اعمالُهُم کَرَمادِ اشتَدّت بِهِ الریّحُ فی یومٍ عاصف و شیطان حکومت خویش بر ضعف ما و ترس ما و عادات ما بنا کرده است و بر جوهر ما هیچ تسلطی ندارد وَ قال الشیطان و ما کانَ لِیَ عَلَیکُم مِن سُلطانٍ اِلاّ اَن دَعَوتُکُم

درطریق عبودیت،همگان برای تجلی آدمیت مُسَخَّرآدم است که مخلوق بهره بود تا به قدر معرفتش فضلی از خالق ببرد شاید در این فرصت تنفس به هدفش برسد و برای همان بهره ببرد از آنچه مسخر توست و سَخَّرَ لَکُم الفُلکَ لِتَجریَ فی البحَرِ بِاَمره ی سَخَّرَ لَکُمُ الاَنهارَ، سَخَّرَ لَکُمُ الشَمسَ و القَمَرَ و آیبَینِ و سَخَّرَ لَکُمُ الَّیلَ و النَّهارَ در پایان این طریق ای کاش نگوییم چه سود که همه مسخرما شد ولی اِنَّ الانسانَ لظلومٌ کفّار بار الها مارا در خیل کربلاییان بپذیر فَاِنَّکَ غفورٌ رحیم بپذیر چشم هایی که پیشاپیش هول فردای آفتاب نگریسته است و جزو تاخیر افتادگانمان که چشم های مارا چنین توان نیست

اِنَّما یُوَخِّرُهُم لِیُومٍ تَشخَصُ فیه الاَبصار وَ ویلٌ الکافرین

همان هایی که گوش هایشان مَثَلِ پیشینیان مالامال گشته ضَرَبنا لَکُمُ الاٌمثال اما سوگند یاد کردند که زوال وفنایی ندارد که خواهیم دید

وَتَرَی المُجرِمینَ یَومَیِذٍ مُقَرَّبینَ فی الاصفاَد،سَرابیلُهُم مِن فَعِلوانٍ وَ تنثا وجُوهَهُمُ النّار

اولوالاباب می دانند اِنَّ الله سریع الحساب

واین قرآن انذاریست برای همگان

هذا بَلَغٌ لِلنّاسِ و لِیُنذَروا بهِ       


نویسنده:امیر حسین لطیفی

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۳ ، ۰۲:۲۴
گردان شهید نواب

بسم رب الفاطمه(س)

اللهم صل علی فاطمه و ابیها


امر الهی است که تحقق می یابد و که سرچشمه این تحقق، نور است...

که تحقق امر هزینه میخواهد، حتی اگر تفصیل امر به سوختن نور بیانجامد؛ و کتابی که خود سرمنشا نور شد و معرف نورهای هستی...

و اهل همین کتاب که آتش بر خرمن پروانه زدند، اهل کتابی که نور را دیدند و با کتاب نور خود را بر چاه ظلمت انداختند...

گویی که اصلا آیه ها را نمیدیدند و رنگ ظلمت بر سوره های نور میپاشیدند... همان ها که ظلمت دنیا را بر نور آخرت ترجیح دادند و بر سبیل الله پرده انحراف پوشاندند... همان هایی که نور الهی نهفته بر دل رسول الله را رویت نکردند، گویی که انگار زبان محمد(ص) را نمیشناختند تا به فهم حقیقت برسند، که هدایت و گمراهی آدمیان از خواست خدا برمی آید...


همان هایی که انتظار رحلت رسول الله را می کشیدند تا ایام الله را به فراموشی بسپارند و فراموشی را بر امت محمد(ص) تحمیل کنند... انگار که نمیدانند خدا زمین و زمانش را از نور تهی نمیکند، گمان مبرید که تشکیل سقیفه نور الهی را خاموش میکند... آری انگار امت رسول(ص) ایام الله را به تاریخ سپردند، انگار که صحنه غدیر را فراموش کردند، آنها وعده الهی که محمد(ص) بر زبانش جاری ساخت را نشنیدند؟ آنها نور را ندیدند که دست بر دست پیغمبر(ص) بر نور خورشید میتابید... ویل للکافرین من عذاب شدید...

نه، نور الهی سکوت مدینه را میشکند... این نور فاطمه(س) است که حق علی(ع) را که وعده الهی است به تفصیل میرساند، اصلا فاطمه(س) نور شد تا امر خدا محقق شود! نوری که در خانه مهاجر، انصار و غدیریان را دق الباب کرد، که علی(ع) یار میخواهد؛ مگر غدیر را فراموش کردیده اید؟ اما بنگر که چگونه با عهدشکنی خود زیباترین نور خدا را نادیده میگیرند! دیگر چگونه نور خدا باید میتابید تا قلب ظلمت زده آدمیان روشن شود؟ نادیده گرفتن نور از نادیده گرفتن آل محمد(ص)  آغاز می شود و ادامه می یابد و به کوچه بنی هاشم میرسد...

ای تاریکی های مطلق! دست سنگین که نور فاطمه(س) را خاموش نمیکند، خشم خدا را شعله ورتر میکند که صورت ناموس الله را نیلی کرده اید... هیزم غفلت بر در علی ریختن و سوزاندن در که نور فاطمه(س) را خاموش نمیکند... پهلوی شکسته و میخ در و دست بسته که نور فاطمه(س) را خاموش نمیکند، خشم شیعه را افزون تر میکند...

نور را ببین بر قلب صبور علی(ع) پادشاهی میکند... نور فاطمه(س) که خاموش نمیشود... آری! ندیدن نور ادامه دارد؛ صلح حسن(ع) و قیام حسین(ع) در راه است...

ای آدمیان! فاطمیه خود ایام الله است تا از شیعه اولوالالباب بسازد!  


نویسنده:مجید احسنی

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۳ ، ۱۵:۳۸
گردان شهید نواب

نویسنده:مجید احسنی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۳ ، ۱۵:۳۶
گردان شهید نواب

در نگاه اول همه شان یک شکل اند ظاهرشان را نمی گویم یک شکل اند از این لحاظ که با صدای اذان پشت سر یک نفر نماز می خوانند و همگی با فریاد الله اکبر پشت سر یک نفر می جنگند و به وقت حج و حج الوداع برای شنیدن حرف های یک نفر می ایستند و همه و همه با او عهدی می بندند(یسقی بماء واحد-زمر/4)

اینجاست که تفاوت ها آشکار می شود و بعضی به بعضی برتری داده می شوند (نفضل بعضها علی بعض- زمر/4)  ماندن بر سر عهد (الذین یوفون بعهد الله و لا ینقضون المیثاق-زمر/20) و یا شکستن آن (و الذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه و یقطعون ما امرالله به ان یوصل و یفسدون فی الارض-زمر/25)

پایبندان به عهدند که به بهشت راه می یابند و خانه وحی مگر نه این است که خانه ی علی(ع) و فاطمه(س) بهشت زمین است و میشنوند صدای منادی را که "سلام علیکم بما صبرتم و نعم عقبی الدار"(زمر/24) و قلبشان مطمئن است از ذکر خدا که "الا بذکر الله تطمئن القلوب"(زمر/28)

اما این شکستگان عهدند که به خانه راهی ندارند و در جهنم آتشی که خود بر در خانه افروخته اند خواهند سوخت که (اولئک لهم لعنه الله و لهم سو الدار-زمر/25)

اگر این برای تو عجیب است عجیب تر آن است که(و ان تعجبک فعجب-زمر/5) بدانی کسانی که خود پذیرش ولایت علی (ع)و اکرام و احترام اهل بیت رسول الله (ص) را عهد کرده بودند تا به سعادت دنیا و آخرت برسند خود به قصد اجبار علی(ع) را برای پذیرش ولایت دیگری او را کشان کشان به سوی مسجد می برند و حرمت اهل بیت رسول الله (ص) را پشت در می شکنند و فقط خدا می داند که در ارحام چه می گذرد و قدر "محسن" چیست.(الله یعلم ما تحمل کل انثی و ما تغیض الارحام و ما تزداد و کل شی ء عنده بمقدار-زمر/8) و (ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم-زمر/11)

این قانون هستی است هر کس را خدا گمراه کند هیچ کس نمی تواند او را هدایت کند (و من یضلل الله فما له من هاد-زمر/33) و شیطان زنجیر ضلالت او را به دست خواهد گرفت(و اولئک الاغلال  فی اعناقهم-زمر/5)


نویسنده:برادر حامد اقشایی

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۲ ، ۱۸:۴۸
گردان شهید نواب

بسم الله الرحمن الرحیم

 

این است آیات کتابی روشنگر ؛ آیاتی برای نشان دادن برادرانی که از "نحن عصبه" به جایی می رسند که به کرنش آمده و پا روی تعصب خود گذاشته و "ایها العزیز "خطاب می کنند همانی را که پیش از این نمی دیدند.

یوسف (ع) برادرانی داشت که به واسطه تعصب و جمع بودن خود او را نمی خواستند و حتی نمی دیدند و برای اینکه یعقوب نبی اورا به خوبی میدید پدر خود (ولی زمان) را به گمراهی و فساد روش متهم کردند . آنان پدر را گمراه دیده ولی همین موجب گمراهی خود شد ، آنان برادر را ذلیل دیده و همین موجب ذلت خود آنان شد ، آنان تلاش به از بین بردن رابطه پدر و یوسف کردند و رابطه خود و پدر را نابود دیدند .

و خدا از همان جایی که برای گمراهی و ذلت ولی زمان نقشه می بری تو را ذلیل و گمراه می کند .

بردران یوسف با ادعای خیر خواهی ( انا لناصحون) ، محافظت (انا لحافظون) و ادعای نحن عصبه با ولی زمان خود برخورد کردند و به خیال خود یوسف (ع) را به چاه انداختند تا او را ذلیل کنند و نمی دانستند که چاه برای او شروع عزت یافتن است .

و این را بدانیم که برادران یوسف ، پسران پیغمبر خدا بودند و اعتقاد به پیغمبری ولی خدا داشتند و به همین خاطر بود که محبت یعقوب نبی (ع) به یوسف (ع) را تحمل نمی کردند این را به این خاطر بدانیم که خود را از گمراهی دور نبینیم که نه انسانهای عادی بلکه پسران پیغمبر به چنین حسادتی گرفتار شدند .

و گذشت تا یوسف(ع) عزیز ، و بردران همچنان نه تنها از نگاه پدر بلکه از نگاه تاریخ هم ذلیل ماندند و این ذلت آنها را به جایی کشاند که به کاخ عزیز مصر پناهنده شدند

 ولی همچنان بر غرور و تعصب خود پا می فشارند که برادر تنی یوسف را دزد برادر دزد خطاب می کنند ولی همچنان یوسف نه فقط برای پدر و برادر بلکه برای مصر عزیز است .

و خوشا به حال بنده ای که ولی زمانش تدبیر کند تا او را بیشتر کنار خود نگاه دارد .

حالا درک قابل اعتماد نبودن و خسران دیدن آنها را به لحنی آرام و خاضع در برابر ولی خود دعوت می کند .

و اکنون این می شود زبان خسران دیده های نبی زاده است :

یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَآ إِنَّ اللّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ

و وقتی ولی زمان از عمل آنها نسبت به برادر سوال می کند آنها حال او را شبیه عزیز کرده ای میبینند که خصوصیات برادر خود را دارد و کرنش می کنند لَأَنتَ یُوسُفُ

خسران و ذلت ادعای نحن عصبه را به وَإِن کُنَّا لَخَاطِئِینَ می رساند .

حالا همان کسی را که حتی لایق دیدن نمی دانستند أَیُّهَا الْعَزِیزُ خطاب می کنند و چه زیبا نبی خدا برای آنان طلب آمرزش می کند .

ای ولی ما یا حجت الله  تو عزیزی و ما خسران دیده ؛ به حق خون خدا حسین (ع) ، طلب مغفرت کن برای ما ، دعا کن شیعه حقیقی باشیم و مقرب به درگاه دوست.

اللهم عجل لولیک الفرج


نویسنده:رسول خداداد بیگی

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۲ ، ۱۰:۵۲
گردان شهید نواب

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۲ ، ۰۰:۲۴
گردان شهید نواب